کف افکارمو موکت کردم

...روزی درخت تنومندی خواهی شد

کف افکارمو موکت کردم

...روزی درخت تنومندی خواهی شد

کف افکارمو موکت کردم
نویسندگان
پیوندهای روزانه

برای اینکه آدم بهتری بشم...

چهارشنبه, ۸ آبان ۱۳۹۸، ۰۲:۰۸ ب.ظ

http://aleme-n.blog.ir/post/1251

 

این پست عالمه رو خوندم و تک تک جملاتش رو با گوشت و استخونم درک کردم.

یادم اومد که جلسه ی قبل وقتی دکترم بهم گفت چی بیشتر از همه اذیتت میکنه ناخودآگاه گفتم وقتی با امیر بد رفتار میشه.

برای خودم هم عجیب بود. با اینکه خودم هم رابطه ی خوبی باهاش ندارم ولی همین بیشتر خودم رو آزار میده.

میدونین چیه؟ میدونم که امیر احتیاج داره با یکی حرف بزنه و از اتفاقات روزانه و شیطنتاش با دوستاش تعریف کنه. همه ی اینا رو میدونم و میدونم کسی رو جز من برای این کار نداره ولی از اون ور حوصله ی این حرفا رو ندارم و اتفاقات روزمره ش با دوستاش و کلاس و معلماش برام جذابیتی نداره و این که حوصله ش رو ندارم بینهایت اذیتم میکنه.

دفعه ی قبل دکتر ازم خواست رو رابطه م با امیر بیشتر تمرکز کنم و یکی از پایه های زندگیش باشم. گفت که تداوم داشتن این قضیه خیلی مهمه که فکر نکنه اوکی یه هفته حالش خوبه رابطه ش با منم خوبه و جوگیر شده و اینا.

 

بعد از اون روز واقعا تلاش کردم. اوایلش واقعا سخت بود. وقتی نان استاپ شروع میکرد حرف زدن مغزم در حال منفجر شدن بود و صدای قل قلش رو میشنیدم ولی رو صورتم لبخند میچسبوندم و میگفتم خب؟
هرچی گذشت راحت تر شد.

نه که دیگه بحثمون نشه و دعوا نکنیم ولی خب خیلی کمتر و کوتاه مدت تر شده.

و نتیجه ی همه ی اینا اینه که حال خودم هم بهتره.

 

× امشب جشن عقد دوتا از دوستای مشترکمونه و میشه اولین مهمونی رسمی دوتاییمون!

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۸/۰۸/۰۸
ساراه

نظرات  (۱)

۲۵ آبان ۹۸ ، ۲۲:۵۸ • عالیس •

گمونم منم باید امتحان کنم. اخیرا دارم سعی می‌کنم در برابر صداهای مزاحم، مقاومت کنم.

پاسخ:
آره به نظرم امتحان کن. حال خودت بهتر میشه.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">