اندکی صبر سحر نزدیک است
چهارشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۴، ۰۱:۰۶ ق.ظ
میثم امروز صبح رفت بیمارستان.
تا شنبه شیمی درمانی خوراکی داره و تا دوشنبه هم شیمی درمانی تزریقی و همون دوشنبه بلافاصله پیوند.
بعدشم 25 روز ایزوله که ایمان دارم اونقدری قوی هست که کمتر از این مدت نیاز داره.
هفته بعد این موقع پیوندشو زده و دوره سخت ایزوله شروع میشه ولی امیدمون چند برابر شده.
وقتایی که میره شیمی درمانی و ایزوله کاملا حس میکنم تغییراتشو...
میگه تو زیادی شناختی منو و این که یه سری از فاکتورهای مغزیمون شکل هم دیگه س...واسه همینه که میفهمی وگرنه کسی نمیفهمه این تفاوتارو
حس میکنم چقدر بیشتر نیاز داره که حواسم بهش باشه
بیشتر بهش پ.م میدم هر وقت حس میکنم دمغه بهش زنگ میزنم تا یه کوچولو هم شده بخنده.
امشب دنبال چندتا وویس می گشتم و نشستم کلی از وویسای قدیمیُ گوش کردم...چقدر خاطره برامون مرور شد..چقدر خندیدیم.
یه وویسی بود که داشت برام توضیح میداد هنوز وایتم اونقدری بالا نرفته که بتونم دور دوم شیمی درمانیُ شروع کنم باید وایستم چند روز دیگه.
گفتت عــَ..نگا کن میثم!! تازه میخواستی بری دور دوم شیمی..ریز میبینمشون بابا....
این آهنگ ویتامین سی رو فقط به عشق انرژی مثبتی که آخر ورس سیجل هست گوش میکنم:
رفتیم دیگه مثکه واسه ریسک/ پس میریم جلو محکم و قوی
تا که فتح کنیم قله رو سریع/ آره ما اینیم رستمو حریفیم
مگه میشه دسمزدرو نگیریم
به قول صخره میثم شییره!!
× حس و حالم ترکیبی از هیجان و استرسه...بهش ایمان دارم....از پس اینم برمیاد ^_^
۹۴/۰۹/۲۵