بهترین بیدار شدن زندگیم....
دیروز هرچی بهش پ.م دادم جواب نداد..فهمیدم که حالش خیلی بده و نمیتونه جواب بده.
6/30 صبح یهو پا شدم نوتیفیکیشنارو ی نگاه کردم...دیدم یکیش میثم..بدو بدو بااازش کردم و دیدم که نوشته:
بعد یه هفته درد وحشتناک مداااوم امشب بالاخره از بی دردی خوابیدم. نسبت یه 3-4 روز پیش 70% بهترم.
نیشتم تا بناگوشم بااز شد.خوابم پرید و تا آسمونا پرواااز کردم....
گفت ازمایش دادم وایتم معلوم شه...اگه بالا 1500 باشه از ایزوله درمیام...
یه ذره خل و چل بازیای همیشگیمون و عکس هم فرستاد برام...
منم باید دیگه میرفتم یونی و اونم باید میرفت صبحونه شو بخوره بعد یه هفته غذا نخوردن...
بعد از امتحان زنگ زدم و گفتم سلام و بزار بعدا..عدد بده!!!
گفت 1600!
دیگه از خوشحالی رو پام بند نیودم.....
گفتم کره خر! من امشب میام تهران...چه جوری اوضاعت؟ میتونم بیام ببینمت؟
گفت بلهه که میتوووونییییی ^___^
خوشحااالم ..خیلی خوشحااال
صخره ی عزیزم با تمام وجوودم این حسُ برای تو هم میخوام...من چند روز تمرکز کردم رو اینکه میثم بهم پ.م میده و میگه ساااره! حاالم خیلی خوووبه...خیلی
فک نمیکردم بشه! ولی به دو روز نکشید که شد!!!
تو هم اینکارو بکن...مطمئنم و تو هم مطمئن باش که میشه!!
حامد امروز اعزام داشت برا سربازی و من با همه ی خستگیم که از صبح زود دانشگاه بودم تو این گرما و دو تا هم امتحان و با همه تحویل کارای هفته بعدم و ان تا چیز دیگه..باید وسایلمو جمه کنم و با اولین ماشین برم تهران...
فقط اومدم اینارو بنویسم که خیال شما هم تا حدی جمع شه.
× بلگفای مزخرف بم میگه همچین نام کاربری ای وجود ندارد -__-